علم راه عذر بر بهانه جویان بسته است . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتر دوم (54)
سه شنبه 93 مهر 1 , ساعت 9:50 عصر  

( 402)کرد اشارت با غریمان کین نوال

 

نک تبرک خوش خورید این را حلال

( 403)چون طبق خالی شد آن کودک ستد

 

گفت دینارم بده ای با خرد

( 404)شیخ گفتا از کجا آرم درم

 

وام دارم می‌روم سوی عدم

( 405)کودک از غم زد طبق را بر زمین

 

ناله و گریه بر‌آورد و حنین

( 406)می‌گریست از غبن کودک‌های های

 

کای مرا بشکسته بودی هر دو پای

( 407)کاشکی من گرد گلخن گشتمی

 

بر در این خانقه نگذشتمی

( 408)صوفیان طبل‌خوار لقمه‌جو

 

سگ‌دلان و همچو گربه روی شو

( 409)از غریو کودک آن‌جا خیر و شر

 

گرد آمد، گشت بر کودک حَشَر

نوال: عطا، بخشش.

نک تبرک: یعنی این حلوا را به عنوان تبرک .به امید برکت خداوند بخورید تا ببینیم چه پیش می آید.

درم: اینجا مطلق پول مقصود است. (پول از کجا بیاورم).

عَدَم: نیستى. مى‏روم سوى عدم: مى‏میرم، در حال مردنم، دارم مى‏میرم.

حَنین: زارى، آه و ناله.

غَبن: زیان، زیان در معامله، گول خوردن.

کاى: که اى، اى کاش.

گلخن: تون حمام، و نیز جایى که خس و خاشاک در آن ریزند، خرابه، که معمولاً جاى نشستن مردم بى‏سر و پاست. (مقصود کودک این است که مردم بى‏سر و پا حسابشان سر راست‏تر از صوفیان است).

طبل‏خوار: مفت خوار، شکم خواره، شکم بنده .

سگ دل: بد دل، دل ناپاک، خبیث.

روى شو: شوینده روى، ظاهر آرا. (صوفیان دلى ناپاک دارند لکن چون گربه دست و رو مى‏شویند، خوش ظاهرند و بد باطن).

غریو: فریاد، ناله و بانگ.

خیر و شر: نیک و بد، دوست و دشمن، موافق و مخالف، همه.

حَشَر: جمع، فراهم.

( 402) شیخ بطلبکارها اشاره کرد که بخورید حلالتان باشد . ( 403) وقتى حلوا تمام شد طبق خالى را بکودک حلوا فروش پس دادند او مطالبه قیمت حلوا را نمود . ( 404) شیخ گفت پولم کجا بود مبلغى مقروضم و اکنون دارم مى‏میرم‏ . ( 405) طفل بى‏چاره همین که از گرفتن پول مأیوس شد طبق را بر زمین زده گریه و زارى آغاز کرد . ( 406) ناله کنان مى‏گفت کاش پاهایم شکسته بود . ( 407) کاش در اطراف گلخن مى‏گردیدم از درب این خانقاه عبور نمى‏کردم‏ .( 408) اى صوفیان که دائم طالب لقمه بوده و طبل شکم را پر مى‏کنید و مثل گربه صورت شسته و دلى چون دل سنگ دارید. ( 409) از صداى فحاشى پسر مردم از هر قبیل جمع شده دور پسر را گرفتند.

 

( 410)پیش شیخ آمد که ای شیخ درشت

 

تو یقین دان که مرا استادکشت

( 411)گر روم من پیش او دست تهی

 

او مرا بکشد اجازت میدهی

( 412)وان غریمان هم به انکار و جحود

 

رو به شیخ آورده کین باری چه بود

( 413)مال ما خوردی مظالم می‌بری

 

از چه بود این ظلم دیگر بر سری

( 414)تا نماز دیگر آن کودک گریست

 

شیخ دیده بست و در وی ننگریست

( 415)شیخ فارغ از جفا و از خلاف

 

در کشیده روی چون مه در لحاف

( 416)با ازل خوش با اجل خوش شادکام

 

فارغ از تشنیع و گفت خاص و عام

( 417)آن که جان در روی او خندد چو قند

 

از ترش‌رویی خلقش چه گزند

( 418)آن که جان بوسه دهد بر چشم او

 

کی خورد غم از فلک وز خشم او

درشت: «درشت» در نظم و نثر به معنیهایى چند به کار رفته است از جمله دل سخت، خشن، ستمگر

کُشت: مى‏کشد.

جُحود: انکار، بی اعتقادی

بازى: نیرنگ.

مَظالِم: جمع مظلمه: آن چه به ستم از کسى گیرند.

بر سرى: علاوه، اضافه.

 نماز دیگر: نماز پسین، نماز عصر.

جفا و خلاف: سخنان درشت که حاضران مى‏گفتند و کینه‏ورى که مى‏نمودند.

ازل: ازلى، با ازل خوش بودن، کنایت از قرب پروردگار یافتن.

أجَل: زمان، مرگ.

تَشنیع: سرزنش.

خشم فلک: پیش آمدهاى ناموافق.

( 410) پسر نزد شیخ آمده گفت اى شیخ بزرگ یقین بدان که استاد مرا مى‏کشد. ( 411) اگر دست خالى پیش استاد خود بروم مرا خواهد کشت آیا تو باین امر رضا مى‏دهى؟.( 412) طلبکارها هم رو بشیخ نموده رفتند این دیگر چه بازى بود؟.( 413) مال ما را خوردى و مظالم را بگردن گرفته مى‏روى دیگر آخر سر این ظلم براى چه بود؟. ( 414) حلوا فروش یک هنگام تمام در آن جا گریه کرد و شیخ چشم بهم گذاشته باو نگاه نکرد. ( 415) شیخ از این جفا کارى و خلاف فارغ بدون هیچ تأثر چون ماه که زیر ابر برود سر زیر لحاف کشید. ( 416) با اجل و با ازل خوش و شاد کام بوده از مذمت خاص و عام خیالش فارغ بود. ( 417) آرى کسى که جان بروى او تبسم شیرین دارد از ترش روئى مردم چه گزندى باو مى‏رسد. ( 418) کسى که جان بچشم او بوسه مى‏زند از خشم فلک چه غم دارد.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 71 بازدید
بازدید دیروز: 325 بازدید
بازدید کل: 1388424 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]